البته یک هفته قبل از این که داستان در کلاس خوانده شود، پرینتش را به استاد میدادیم. اگر نظری که ایشان روی برگه مینوشتند، مثبت بود داستان در کلاس خوانده میشد. من یکی از داستانهایم را انتخاب کردم که مورد تایید هم واقع شد. یادداشتی که استاد برایم نوشته بود، اعتماد به نفسم را به نوشتن و اینکه روزی میتوانم داستاننویس شوم، چند برابر کرد. بالاخره نوبتم شد و رفتم روی صندلی کنار استاد نشستم و داستانم را خواندم. سیل نقدهای سراسر منفی روی سرم آوار شد. مستقیم و غیر مستقیم، مربوط و نامربوط هر چه خواستند گفتند دوستانِ عزیزِ همکارگاهیام که یا با من ثبت نام کرده بودند و یا در خوش بینانهترین حالت یک ترم از من جلوتر بودند و کل نوشتههایشان به چند داستان کوتاه ختم میشد. آدم ضعیفی نیستم ولی حرفها خیلی برخورنده بودند و بعضیهایشان اصلا ربطی به داستان من نداشتند. فکر میکردم حرفهای دوستان که تمام شود، چطور از جایم بلند شوم و خودم را برسانم به صندلی ردیف دوم که کیفم را آویزان کرده بودم به دستهاش. پاهایم هیچ حسی نداشتند و محکم چسبیده بودند به زمین. استاد بعد از مهر دوستان سعی کردند با ذکر نکات مثبت داستان فضا را عوض کنند اما هوای نقد آن قدر سنگین شده بود که هیچ چیز جز تمام شدن ساعت کلاس نمیتوانست کمکی بکند.
آن شب تقریبا نخوابیدم. نقد همه دوستان را روی برگههایی نوشتم و چسباندم بالای میز کارم. اولین بار بود که داستانم نقد میشد و آنهمه حس بد گرفته بودم. اما لجبازتر از آن هستم که اجازه بدهم دیگران برایم تصمیم بگیرند. از میان نقدها آنهایی که به بهتر شدن داستانم کمک میکردند را جدا کردم که در اولین فرصت داستانم را بازنویسی کنم و اشکالات را برطرف کنم و بقیه را گذاشتم توی کشوی میزم که خاطرهی تلخ آن روز تا همیشه یادم بماند. آن شب دو تصمیم مهم گرفتم. اول اینکه نوشتن را مصمم تر از قبل و با تلاش بیشتری پیگیری کنم و دوم اگر روزی در موقعیتی قرار گرفتم که داستانی را نقد کنم، اول از همه به نقاط قوتش اشاره کنم. نوشتن هنر است و هنرمند حساس. برای بهتر شدن کارش باید دلش را قرص کنیم. خوبیهای اثرش را بگوییم. مگر میشود که اثری خلق شود و هیچ نقطه قوتی نداشته باشد؟ بعد از کیفور شدنش از جاهایی که کارش را درست انجام داده، میتوانیم اشکالات متن را متذکر شویم. این کار تاثیر بهتری هم خواهد داشت. نویسنده به منتقد اعتماد میکند. شاید خیلیها اولین نقد کارشان در فضایی شبیه به تجربهای که من داشتم بوده و فردایش نوشتن را بوسیدهاند و کنار گذاشتهاند. شاید اگر در کنار توهینها و تحقیرها و نقدهای مغرضانه، نقاط قوت نوشتهیشان هم گفته میشد، در این عرصه مانده بودند و نویسندههای خوبی هم شده بودند.
لینک کوتاه: http://bit.ly/2Ox1Nu6