نویسنده و داور جشنوارههای ادبی با بیان اینکه از بین رفتن ترس هیچ راهی جز تفکر ندارد، گفت: اگر سخت جان نیستید، نویسندگی را انتخاب نکنید؛ چون میشکنید.
به گزارش روابط عمومی بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، خسرو باباخانی، شامگاه چهارشنبه ۲۶ آبان در پنجمین دوره منطقهای آموزش داستاننویسی «آلجلال» در مشهد افزود: ما خیلی زود دچار منیت میشویم و منیت، مانع آموزش و کسب تجربههای جدید میشود. هیچ داستانی شما را راضی نکند. یاد بگیرید، یاد بگیرید و یاد بگیرید. آن وقت به جایی میرسید که میبینید هنوز راهی نرفتهاید.
او بیان اینکه اگر آگاهی و دانایی را در دنیا، سطحی بینهایت در نظر بگیریم، میزان دانایی ما مثلثی است که روی این سطح قرار دارد، خاطرنشان کرد: همه ما یک مثلث نادانی و یک مثلث دانایی داریم. مثلت جهالت و تاریکی، شامل سه ضلع ترس، ناامیدی و منیت میشود. سه ضلع مثلث دانایی هم تفکر، تجربه و آموزش است.
باباخانی ادامه داد: گاهی قصهای مینویسیم و دچار ترس و ناامیدی میشویم که کسی قصه ما را نمیخواند همین ناامیدی باعث شد که خود من ۱۰ سال ننویسم. گاهی منیت هم مانع موفقیتمان میشود و میگوییم کسی قصه مان را نمیفهمد. اگر جایی ناموفق بودید به مثلث نادانی و جهالت مراجعه کنید.
این نویسنده در ادامه تاکید کرد: از نداشتن امکانات نباید نالید. اینکه مثلا من در روستایی هستم که امکانات ندارم؛ در حالی که ما هرچه نویسنده خوب داریم، شهرستانی هستند.
* جملات اول داستان باید خواننده را بگیرد
باباخانی که مجموعهای به نام «عاشقیت» را در دست نگارش دارد، گفت: مهمترین وظیفه نویسنده در زمان نوشتن داستان این است که جمله شروع و پاراگراف اول را خوب شروع کند. حیاتیترین جای کار نویسنده همینجاست. اولین سطر را میخوانیم و اگر آغاز داستان ما را گرفت، بقیه داستان را میخوانیم؛ بهویژه جمله اول.
این نویسنده گفت: من تا به حال در هیچ کلاس داستاننویسی شرکت نکردم و اگر چیزی یاد گرفتم از مسیر کتابخوانی بوده است.
وی ادامه داد: نوشتن، امر مقدسی است و فارغ از ضعف و قوت آن، همه نویسندهها مقدس هستند؛ چون نویسنده کسی است که تجربه، آگاهی و داناییاش را به اشتراک میگذارد و این اشتراک دادن، حس قشنگی را در ما برمیانگیزد.
این نویسنده با بیان اینکه ما هر شخصیت داستانی که میآفرینیم از درون خود ماست، خاطرنشان کرد: ما در نهایت چیزی را خلق میکنیم که زندگی کردیم. گاهی لازم است به درونمان سر بزنیم. میدانید چند صد شخصیت درون ما زندگی میکنند؟
او به نویسندگان و ادبجویان توصیه کرد که در خلوت خودشان به این پرسشها پاسخ دهند؛ در این دنیا چه چیزی برای شما مهم است؟ اگر قرار باشد پس از درگذشتتان، سوگنامهای برای مطبوعات بنویسید در آن متن چه خواهید نوشت؟ ریخت شما چگونه است؟ احساستان راجع به ظاهرتان چیست؟ این ظاهر چه تاثیری روی شما میگذارد؟ در زندگی از چه چیزی میترسید؟ نقاط قوت و نقاط ضعف شما چیست؟ از چه نظر آدم ممتازی هستید؟ دوست داشتید از چه منظری مهم بودید؟ سه اتفاق مهمی را که شخصیت شما را در کودکی شکل داده است، بنویسید؟ چند عادت آزاردهنده خود را بنویسید؟ کدام رازتان را دوست ندارید هرگز برملا شود؟ فلسفه شما در زندگی چیست؟ وقتی روی کاغذ از شخصیت تان بنویسید خیلی از جنبههای تاریک شخصیت شما روشن میشود.
* واجب «مطالعه» را فراموش نکنید
نویسنده کتاب «مثل دستهای مادرم» به نکاتی برای داستاننویسان اشاره کرد که از جمله آن شناخت زندگی، برهم زدن تعادل زندگی، استفاده از تخیل، هر روز نوشتن، سفر رفتن و مطالعه کردن بود.
باباخانی گفت: نویسنده موفق معمولا زیاد سفر میرود؛ چون به بهتر نوشتن او کمک میکند. کسی که سفر میکند، تعادل زندگیاش بر هم میخورد؛ به ویژه اینکه با راحتطلبی به سفر نرود.
این نویسنده خاطرنشان کرد: یک نویسنده خیلی باید مطالعه کند. مطالعه کم، حلقه مفقوده در بین ماست. نمیشود آثار مشهور دنیا را نخواند و خالق آثار خوب بود. اولین خصلت مطالعه هم این است که دایره لغات نویسنده را افزایش میدهد و تنوع زبانی پیدا میکند.
باباخانی توضیح داد: برای پیدا کردن سوژه و تبدیل آن به طرح و داستان، سطرهای آغازین بسیار مهم است. روی آغاز داستانهایتان خیلی کار کنید؛ بهویژه پاراگراف اول. شخصیت داستان را در همان پارگراف اول معرفی کنید.
او تاکید کرد: روی شروع داستانتان خیلی وقت بگذارید. متاسفانه مشکل بیتوجهی به «نام داستان» هم تبدیل به یک اپیدمی شده است. اولین برخورد مخاطب با اسم کتاب و طرح روی جلد آن است. سپس پاراگراف اول را میخواند و اگر او را گرفت، کتاب را میخرد. همچنین پایانبندی داستان باید طوری باشد که هیچ وقت فراموش نشود.
* «اگرهای جادویی» را قدر بدانید
باباخانی با بیان اینکه داستان از جایی شروع میشود که تعادل به هم بخورد؛ به ویژه در سطرهای شروع داستان، گفت: همه ما این بخت را نداریم که شاهد برهم خوردن تعادل زندگی باشیم. سیر در مکانها و زمانهای خاص، حسهای نو به شما میدهد و باعث بر هم خوردن تعادل زندگی میشود.
وی افزود:. استفاده از «اگرهای جادویی» به تقویت تخیل شما کمک میکند. مثلا اگر به خانه بروم و متوجه شوم که پدرم دوباره ازدواج کرده، اگر تصادف کنم و دیگر نتوانم بلند شوم، اگر زلزله شود و هزاران اگر دیگر، خودتان را در چالش آن قرار دهید.
او به داستاننویسها بهویژه نوقلمها توصیه کرد: کم حرف بزنید و بیشتر گوش کنید. کسی که زیاد حرف بزند، معمولا نمینویسد. اگر سوژههایتان را بگویید، انگیزه نوشتن را از دست میدهید. اجازه بدهید مردم حرف بزنند و شما گوش کنید. این کار باعث میشود که دیالوگهای خوب بنویسید. به زندگی دیگران خیلی دقت کنید. ما هیچ چارهای جز زندگی کردن نداریم؛ پس سعی کنید که عمیق زندگی کنید.
این نویسنده با اشاره به نکاتی برای شروع خوب داستان گفت: شخصیت اصلی را معرفی کنید، تعادل را بر هم بزنید و در سطرهای اول جادو کنید تا خواننده جذب شود. بهتر است زمان و مکان را معرفی کنید و به شخصیتهای منفی خیلی اهمیت بدهید؛ حتی بیشتر از شخصیتهای مثبت.
به باور باباخانی، نویسنده یعنی عریان شدن در برابر همه؛ زیرا نویسنده در نوشتههایش عریان میشود؛ پس اگر سخت جان نیستید، نویسنده نشوید، چون میشکنید.
نویسنده «گنج قلعه متروک» خاطرنشان کرد: نویسنده باید استعداد داشته باشد، از هوش بالایی برخوردار باشد، سریع الانتقال باشد، حساس باشد و نسبت به اتفاقات پیرامونیاش دقیق.
او در پایان یادآور شد: متاسفانه مشکل ما از زمانی شروع شد که تئوریهایی از غرب آمد؛ مثلا هنر برای هنر! وقتی نویسندهای زحمت میکشد، چرا کارش خوانده نشود؟ چرا باید بگوید که من برای خودم مینویسم نه مخاطب؟ مشکل ما از زمانی شروع شد که ارتباط نویسنده با مخاطب قطع شد. برای همین شاهد تیراژهای بسیار پایین هستیم.
یادآور میشود، پنجمین دوره آموزش داستاننویسی «آلجلال» از صبح چهارشنبه ۲۶ آبان در مشهد آغاز به کار کرده و تا ظهر روز جمعه ۲۸ آبان در مرکز آموزش فنی و حرفهای این شهر ادامه خواهد یافت.
لینک کوتاه: http://bit.ly/2KN9UQU