به گزارش روابط عمومی بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، این دوره آموزشی که با حضور ادبجویانی از نقاط مختلف ایران، از صبح پنجشنبه ۲۱ آذرماه) کلید خورد، با این هدف اجرا و پیگیری شده که با استفاده از اساتید برجسته داستاننویسی و نویسندگان موفق و برگزیدگان ادوار مختلف جایزه جلال، راه تازهای برای این ادبجویان بگشاید و با اندوختهای بیشتر به ادامه راه رهنمون کند.
پیرو این گزارش سیزدهمین دوره داستاننویسی آل جلال از صبح پنجشنبه با کارگاه «اهمیت پلیسی نویسی در داستانهای مدرن» با ارائه و تدریس یزدان سلحشور رسما آغاز به کار کرد.
چه کسی جاسوسینویس خوبی میشود؟
در این کارگاه یزدان سلحشور ضمن اشاره به چرایی مهم بودن پلیسینویسی و تاریخچه این ژانر، عنوان کرد: پلیسینویسی با داستان معمایی شروع شد. سیستم این داستانها اینگونه بود که یک معما طرح میشد، یک پلیس بهعنوان قهرمان و یک بزهکار به عنوان یک ضدقهرمان نامطلوب داشتیم، که بعدها در همین آثار به ضد قهرمانهای مطلوب یا خوشایند هم رسیدیم.

او در ادامه ضمن اشاره به اولین داستانهای جنایی و پلیسی، «آگاتا کریستی»، خالق شخصیتهای «هرکول پوآرو» و «خانم مارپل» را به عنوان مشهورترین نویسنده معمانویس تاریخ ادبیات جهان خواند و افزود: در شروع شکلگیری داستانهای معمایی و پلیسی، تا زمانی که معما حل نشده بود، داستان ماندنی و گیرا بود، اما با حل معما، از یک داستان ماندنی به یک داستان صرفا خواندنی تبدیل میشد. بعدها که معما نویسی تقلیل پیدا کرد و مختص طبقات کف جامعه شد، جدینویسها شروع به انتقاد از پلیسینویسها کردند و به آنها نسبت عامهنویس و زردنویس دادند. پلیسینویسها هم به خاطر اینکه ثابت کنند اینطور نیست، پله پله بالا رفتند و نگرههای مارکز، هگل، دکارت و… هم به آثار آنها راه یافت.
سلحشور در ادامه صحبتهای خود عنوان کرد: اگر قرن بیستم را به چهار قسمت تقسیم کنیم، در ربع دوم این قرن، پلیسینویسهایی داریم که سعی میکند راحتتر بنویسند و به جای استفاده از زبان خاص، زبانی اختیار میکنند که طبقات پایین جامعه هم آن را درک کنند، که این نشان میدهد زبان ادبیات پلیسی نباید متکلف باشد.
این منتقد ادبی ضمن بررسی مختصر آثار معمایی آگاتا کریستی و فیلمهای ساخته شده از این آثار، گفت: بعد از کریستی، «جورج سیمنون» در ادبیات فرانسه و «دشیل هَمِت» و «ریمون چندلر» در ادبیات آمریکا، چراغ ادبیات پلیسی را روش نگه میدارند. در کارهای «سیمنون»، شخصیت و وضعیت حرف اول را میزند و معما تقریبا ارزشی ندارد، که این تحولی بزرگ در ادبیات پلیسی بود. برای «هَمِت» و «چندلر» هم وضعیتها و آدمها مهم بودند.
سردبیر پایگاه نقد داستان بنیاد شعر و ادبیات داستانی در ادامه ضمن اشاره به ژانر «نوآر» به عنوان یک ژانر کلی ادبی که برخی از کارهای پلیسی را هم شامل میشود، این ژانر را بیش از هر کسی مدیون «دشیل هَمِت» خواند و افزود: بعد از «هَمِت»، «ریمون چندلر» را داریم که پستمدرنهای آمریکا خیلی از او متاثر بودند. تمام داستانهای او منراوی و قهرمان داستانش به نوعی ضدقهرمان هم بود، که خط باریکی بین این ضدقهرمان با ضد قهرمانهای ناخوشایند بود. «چندلر» در نثر هم از نثر قرن نوزدهمی فاصله گرفت و نثر شاعرانه را وارد ادبیات پلیسی کرد. یعنی از نثر شاعرانه برای خلق موقعیت استفاده کرد، نه تزئین داستان و تنها کسی هم که در این حوزه موفق بود، خود چندلر است.
مشهورترین جاسوسینویسهای دنیا جاسوس بودند
این منتقد ادبی پس از معرفی مختصر آدمهای مهم ادبیات پلیسی، به ادبیات جاسوسی بهعنوان یکی از زیرژانرهای مهم این ادبیات اشاره کرد و گفت: مشهورترین جاسوسینویسهای دنیا، خود جاسوس بودند. مثلا «جان لوکاره» که جاسوسینویسی را به مرتبه بالایی در ادبیات قرن بیستم و ادبیات مدرن رساند، مانند پلیسینویسهای درجه یک دنیا، از وسط معرکه به جاسوسینویسی روی آورد؛ چون خودش جاسوس بود. این نشان میدهد که برای نوشتن در چنین ژانری چقدر اهمیت دارد که نویسنده وسط ماجرا باشد و به مرحله خودکارنویسی رسیده باشد. همچنین به ما یاد میدهد که همیشه برای شخصیتهای داستان خود، یک مدل داشته باشیم، حتی اگر وجود خارجی نداشته باشد.

سلحشور در بخش دیگر بحث خود به ژانر ادبی و سینمایی «نوآر» به عنوان زیربخش ژانر ادبی پلیسی اشاره کرد و گفت: در این ادبیات و سینما، تاریکی بر همهچیز سیطره دارد، مردها محور هستند و ژانر مردانهای است. در این نوع ژانر، زنها یا تاثیری ندارند، یا اینکه نقش زن اغواگری هستند که باعث سقوط مردها میشوند.
وی در پایان گفت: برای اینکه بهتر اهمیت پلیسینویسی را متوجه شویم، بهتر است ابتدا درباره رفتارشناسی مدرن اطلاع داشته باشیم. رفتارشناسی مردن میگوید رفتار ما در بزرگسالی، وسیع شده بازیهای است که ما در خردسالی انجام میدهیم،که یکی از این بازیها، بازی دزد و پلیس است و مشخص میکند چه کسی خط قرمزها را رد میکند.
به جای کتابهای آموزش نویسندگی، تعبیر خواب را بخوانید
در نوبت بعداز ظهر، میثم امیری در کارگاهی تقریبا دو ساعته به این موضوع پرداخت که «از نویسندگان موفق چه میآموزیم؟» و ضمن تقسیم داستاننویسها به سه مرحله، قبل از نوشتن، درحال نوشتن و بعد از نوشتن، گفت: اساسا مهارت داستاننویسی آموختنی نیست و داستاننویسهای مشهور معلمی ندارند. در واقع داستاننویس دو معلم دارد، یکی کتابخانه خانهاش و دیگری تجربههای زندگیاش؛ یعنی آنچه که آموخته و آنچه که در حال حاضر در دست دارد، در ضمیر ناخودآگاه نویسنده جمع میشود و هنگام نوشتن بروز پیدا میکند، اثر ادبی را شکل میدهد.

یک کار، اما شاهکار داشته باشید
امیری در ادامه گفت: اگر میخواهید نگارش کتابی را شروع کنید، اصلا گران نباشید که قبل از آن مطلبی نداشتهاید. در نویسندگی ترجیح این است که یک کار اما شاهکار از فرد منتشر شود. نویسنده باید بین مطالبی که مینویسد و آنهایی که منتشر میکند، تفاوت قائل شود. همه نویسندگان بزرگ، چند برابر آثار منتشر شده خود، مطلب نوشته شده دارند، ولی فقط شاهکارهای خود را منتشر میکنند. اولین مخاطب هر نویسنده خود او است و هیچکس هم مانند خود نویسنده نمیتواند تشخیص دهد که یک اثر شاهکار است.
وی در ادامه به مواردی که نویسنده باید در هنگام نوشتن یک اثر رعایت کند، اشاره کرد و افزود: جای نوشتن و آفرینش ادبی نویسنده باید معلوم و مشخص باشد، که این جا طبق عادت هر نویسنده، با نویسنده دیگر متفاوت است. «ویرجینیا وولف» معتقد است که نویسنده باید اتاقی از آن خود داشته باشد.
این نویسنده ضمن تعریف نویسنده به عنوان کسی که نمیتواند ننویسد، گفت: تجربه نویسندگان بزرگ به ما یاد میدهد، کسی که میخواهد نویسندگی را شروع کند، باید در نظر داشته باشد که میتواند یک کار اما شاهکار داشته باشد. تواضع را در نویسندگی کنار بگذارد، یک دنجخانه و مکان خاص برای نویسندگی داشته باشد و برای خود ساعت کار معین کند.
داور بخش مستندنگاری دوازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد در ادامه نگارش و تایپ همه امورات زندگی، حتی خوابها را یکی از گامهای مهم برای کسانی که در حال نگارش رمان و داستان هستند، خوان و افزود: نزدیکترین جهان داستان،جهان رویا و خواب است و توصیه میکنم نویسندهها به جای کتابهای آموزش نویسندگی، کتابهای تعبیر خواب را بخوانند. همچنین یادداشت روزانه هم از گامهای مهم برای تمرین نویسندگی است.
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود، با اشاره به اینکه موضوع داستان فقط انسان است، عنوان کرد: نویسنده باید با آدمهای داستان خود دوست شود. همچنین آدابی برای تمرکز و تنفس داشته باشد. از طرفی چون نویسندگی یک مهارت است، جسم و سلامت آن برای نوشتن بسیار مهم است؛ بنابراین ضروری است که یک نویسنده سلامت جسم و ورزش برای نویسندگی را فراموش نکند.
امیری در پایان به بیان نکاتی درباره مرحله سوم نویسندگی، یعنی زمانی که کار نوشته شده و آماده انتشار است، پرداخت و گفت: پس از نگارش اثر، زود خبر آن را منتش و پخش نکنید. اگر کتاب شما مجوز انتشار نگرفت، هرگز ناامید نشوید و وقتی که توجهها به اث شما جلب نشد، ویرایش را از عنوان تا پایان کتاب شروع کنید.
نویسندههایی که به دیوار ادبیات مشت میکوبند
در کارگاهی همزمان با کارگاه «از نویسندگان موفق چه میآموزیم؟»، هادی خورشاهیان با عدهای از هنرجویان به بحث درباره « هنجارها و هنجارشکنی در داستان» و چگونگی رخ دادن آن در داستان نشست و ضمن تقسیم هنجارشکنی به سه نوع عرفی_ اجتماعی، ادبی و حکمتی، گفت: در جامعه ایرانی، هنجارشکنی برای هشتاد و چند میلیون آدم سخت است. برخی نویسندگان باتوجه به نگارش، جامعه هدف محدودی دارند؛ اما به طور کلی، هر نویسندهای مینویسد تا خوانده شود و مخاطب داشته باشد و در این میان لازم است که تا حدودی هنجار عمومی رعایت شود.

هنجار جامعه را در نظر بگیرید
خورشاهیان در ادامه با بیان اینکه برخی نویسندهها به دیوار ادبیات مشت میکوبند، گفت: لازمه هنجارشکنی،هنجار شناسی است. بعضی وقتها هنجار این است که تعداد کلمات زیاد و کتاب قطور باشد، که آثار مهمی این هنجار را نقض میکند و نشان میدهد که تعداد کلمات متعدد و متفاوت است و این نمیتواند معیار باشد.
داور بخش داستان بلند و رمان سیزدهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد ضمن اشاره به هنجارگریزی ادبی و سن نویسنده، عنوان کرد: در بحث ادبی نباید از اظهار نظرو داشتن دید انتقادی ترسید. باید از هنجارها فراتر رفت و بیپروا نظر داد. کسی میتواند خوب بنویسد که ترس را چشیده باشد، نه اینکه پشت میز بنشیند و شروع به نوشتن کند. باید از این هنجارها در زیستن خارج شویم، اما در نگارش داستان هنجار جامعه را در نظر بگیرد.
خورشاهیان در بخش دیگری از سخنان خود ضمن بیان اینکه در نوشتن اصلا نباید به سلیقه خود شک کنیم، گفت: برای خوب نوشتن باید زیاد سفر کرد؛ زیاد کتاب خواند، ولی چون قرار است خودمان هم خواننده باشیم، باید قدری هنجار جامعه را رعایت کرد. این به این منی نیست که چون ما نویسندهایم، خودسانسوری کنیم، اما باید تصور کنیم دیگران هم این داستان را خواهندخواند و باید هنجارهای او را در نظر گرفت.
کم کم اولین روز از سیزدهمین دوره داستاننویسی آل جلال به شب میرسد، اما کلاسها و کارگاهها همچنان برپا است و محمدرضا بایرامی با کارگاه «چارت کلاسیک داستان» چراغ آن را روشن نگاه داشته است.
محمدرضا بایرامی در شروع این کارگاه با بیان اینکه اگر میخواهیم نویسنده شویم، خیلی وقت نداریم، بحث خود را آغاز کرد و گفت: هر زمان که فکر میکنید میتوانید بنویسید یا احساس نیاز به نوشتن دارید، شروع به نوشتن کنید و آن را عقب نیندازید.
سعی کنید گذران زندگیتان از راه نوشتن نباشد
بایرامی ضمن تعریف تجربههای خود از نگارش پس از تحقیقات میدانی و تفاوت آن با آثار بدون پیشینه و تحقیق حضوری، گفت: به واسطه نت همیشه در دسترس و سواد مجازی، به نظر میرسد ما خیلی باسواد هستیم و نیاز به تحقیق را خیلی وقتها احساس نمیکنیم؛ اما تجربه نشان داده است که هیچ چیز مانند حاضر شدن در صحنه داستان نیست. اگر در محیطی که داستان در آن روایت میشود، قرار بگیرید، قطعا اثر شما کار بهتری خواهد شد.
نویسنده رمان «لمیزرع» در بخش دیگری از سخنان خود درباره شرایط کنونی داستاننویسی اظهار کرد: داستاننویسی در شرایطی است که به لحاظ زمانی، بهشدت زمانبر است و به لحاظ مالی، خیلی دستگیر نیست. بنابراین اگر میخواهید نویسنده شوید، سعی کنید که درآمد و گذران زندگی شما از راه نوشتن نباشد.

دبیر علمی یازدهمین جایزه جلال آل احمد در ادامه به سراغ موضوع چارت داستان کلاسیک، یا اصول داستانی رفت و ضمن معرفی چند اثر مهم در آموزش اصول داستاننویسی گفت: ما به عنوان داستاننویس باید اصول اولیه داستاننویسی، عناصر داستان و این قبیل موارد تئوری را به یاد داشته باشیم. برای این کار باید به سراغ کتابهایی که در اینباره تالیف شده و اصول کلاسیک داستاننویسی را توضیح میدهد، رفت و همه این اصول را به عنوان پایه کار یاد گرفت.
برنده دوره دهم جایزه جلال در ادامه به توضیح مدلی در داستان کوتاه که قابل تعمیم به رمان هم هست، همت گماشت و ضمن ترسیم و این مدل، که شامل مقدمه داستان، اولین گره و بحرانهای داستان بود، گفت: ر داستان دارای یک مقدمه است که در این مقدمه شخصیتها و روابط معرفی میشوند و معمولا شامل یک یا دو صفحه اول رمان میشود. پس از آن اولین گره ایجاد میشود. بعد از اولین گره و به مقتضای کارکرد آن، بحرانهایی در داستان ایجاد میشود که یا از دل یکدیگر، یا موازی یکدیگر ایجاد میشوند و پس از اینکه داستان به جایی رسید که دیگر هیچ کاری نمیتوان انجام داد، اوج داستان اتفاق میافتد و پس از آن دوباره شیب کاهشی میگیرد و بحرانها یک به یک حل میشود. البته بهترین خالت این است که در همان نقطه اوج، داستان با یک پایان باز به انتها برسد.
زمان اصیل را زمان حال نگیرید
همزمان با محمدرضا بایرامی، حمیدرضا منایی در کارگاهی درباره «انگیزه روایت»، ضمن برشمردن انواع روایی، گفت: انگیزه روایت یعنی وضعیت داستان را در جان آن تثبیت کنیم. کار باید باورپذیر باشد و تثبیت موقعیت در انتهای داستانی که از اول شخص و در حال روایت میشود، کار و شرایط را باورپذیر میکند.

منایی در ادامه ضمن بیان اینکه گاهی انگیزه روایت میتواند طرحی از داستان باشد و این برای آراستگی اثر نیست، عنوان کرد: اگر میخواهید از طیف زمانی استفاده کنید، زمان اصیل را زمان حال نگیرید، بلکه زمان گذشته بگیرید. نتیجه این کار فقط تغییر فعل نیست، بلکه تغییرات ماهوی را نشان میدهد. زمان حال تصویر پذیر نیست و بیشتر مناسب واگویههای درونی است؛ ولی وقتی مخاطب داریم، زمان استاندارد، زمان گذشته است، که تصویر را دراماتیک مینمایاند.
این نویسنده در بخش دیگری از سخنان خود گفت: انگیزه روایت بسیاری از عیبهای داستان را میپوشاند. بیشتر مشکلات داستاننویسی پیرنگ یا طرح داستان است، که مثل دومینو با مسائل دیگر ربط وجودی دارد، که عنصر زمان در این حیطه خیلی مهم است. در داستان کوتاه معمولا ترجیح بر این است که داستان در زمان ماضی طرح شود.
منایی صحبتهای خود را با تعریف پیرنگ در رمان و داستان و اهمیت زمان در انگیزه روایت وآوردن مثالهایی مکتوب درباره آنها، بحث خود را به پایان برد و به این طریق کارگاههای آموزشی اولین روز از سیزدهمین دوره داستاننویسی آل جلال، به کار خود پایان داد.
استخراج تکنیکهای داستان از یک فیلم موفق
مهدی قزلی همچون دورههای قبل، با کارگاه پرطرفدار «استخراج تکنیکهای داستان از یک فیلم موفق» تا پاسی از شب با ادبجویان آلجلال بحث و گفتگو کرد.
مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی با نمایش فیلم «لئون» به واکاوی تکنیکهای داستانی در این اثر موفق جهانی پرداخت.

لینک کوتاه: https://adabiatirani.ir/2Eo6Z0d