نویسنده رمان «شب ممکن» معتقد است: هر داستان در هر گوشه از جهان، جدالی برای ایجاد بیشترین جذابیت و جدالی برای تغییر و باورپذیری است. بنابراین، داستان باید هم خواندنی باشد و هم ماندنی.
به گزارش روابط عمومی بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، محمدحسن شهسواری جمعه ۲۸ آبان در بین نویسندگان نوقلم و ادبجویان خراسان رضوی که در پنجمین دوره آموزش داستاننویسی «آلجلال» شرکت کرده بودند به تشریح بحث «تبدیل شدن اتفاقات روزمره به داستان» پرداخت و گفت: تغییر در وضعیت عادی و بر هم زدن تعادل از مهمترین نکات در ایجاد یک موقعیت دراماتیک است؛ اما آنچه بیش از همه اهمیت دارد، باورپذیری آن است.
او دو خصوصیت در داستان یا درام را عنوان کرد: زندگی واقعی در حالت معمول، آن را ندارد و افزود: داستان دارای جذابیت و عمق (معنا) است که زندگی واقعی ندارد. وقتی دلایل وقوع یک اتفاق به سمت بینهایت میل میکند، عملا به بیمعنایی میرسد. وقتی نتوانید بگویید که چرا اتفاق الف افتاد، یعنی آن اتفاق معنایی ندارد. زندگی واقعی با این معنا خیلی پیچیدهتر از داستان است.
این نویسنده ادامه داد: بینهایت دلیل در زندگی واقعی ما وجود دارد؛ در حالی که وقتی داستان مینویسیم، علت را از یک، دو یا سه دلیل انتزاع میکنیم. به همین دلیل، داستان عمیقتر از زندگی واقعی است؛ چون دلایل فرجامها را به ما میگوید.
شهسواری با این تعریف که «داستان» زندگی معمولی آدمهای غیرمعمولی یا زندگی غیرمعمولی آدمهای معمولی است، درباره اینکه چه باید بکنیم تا داستان ما جذاب و عمیق شود، یعنی هم خواندنی باشد و هم ماندنی گفت: اتفاقات باورپذیر معمولا تغییرات کمی دارند و زمانی که تغییرات زیاد شوند، باورپذیری کم میشود؛ چرا که جذابیت در داستان، نقطه اتصال بیشترین «باورپذیری» و «تغییر» است.
* باورپذیری داستانها به تجربه زیستی مخاطب برمیگردد
نویسنده رمان «شهربانو» با بیان اینکه هر تغییری در هر داستانی به سطح واقعیت بستگی دارد، تاکید کرد: نویسنده باید ببینید که داستانش در چه ژانری قرار میگیرد.
وی افزود: بخشی از باورپذیری داستان هم وابسته به خواننده است؛ یعنی بعضی داستانها برای برخی خوانندگان باورپذیرتر است؛ چون باورپذیری در داستان به تجربه زیستی مخاطب برمیگردد.
شهسواری با اشاره به راههای ایجاد جذابیت در داستان به تشریح دو تکینیک جذابیت طولی و جذابیت عرضی پرداخت و گفت: جذابیت طولی یعنی جذابیتی که نویسنده در طول داستان و رمان ایجاد میکند و جذابیتی عرضی یعنی جذابیتی که در درون یک صحنه به وجود میآورد؛ اما مهمترین و اساسیترین ایجاد جذابیت در داستان، تغییر معنادار شخصیت است و این بزرگترین فرق یک داستان با زندگی واقعی است؛ چون در زندگی معمولی خیلی کم یا خیلی کُند تغییر میکنیم.
او با بیان اینکه تغییرات معنادار در ذهن شخصیت داستان شکل میگیرد، خاطرنشان کرد: بشر، تحت تاثیر سه قوه مختلف شخصیتی قرار دارد که او را از نهاد به خودآرمانی میرساند. در یک رمان، گذر شخصیت از یک قوه به قوه دیگر اتفاق میافتد.
این منتقد و داور جشنوارههای ادبی با بیان اینکه تغییرات شخصیتی قهرمان داستان به اشکال مختلف رخ میدهد، به چند نمونه از این تغییرات اشاره کرد و گفت: یکی از پرکاربردترین تغییرات شخصیتی، «صعود بالغ به کودک» است که این شکل از تغییر، یکی از پرکاربردترین تغییرات شخصیتی در رمانهای اخیر نوشته شده توسط نویسندگان زن ایرانی بوده است و بر اساس آن، شخصیتهای داستان از نقاب مادربودن، همسربودن و … رنج میبرند.
شهسواری دیگر تغییر شخصیتی پرکاربرد در داستانهای ایرانی را چنین عنوان کرد: تغییر «سقوط از رهبر به کودک» یکی از پربسامدترین تغییرات شخصیت در رمانها و فیلمهای ایرانی است؛ به ویژه در بین نویسندگان مرد که نمونه آن رمان «بوف کور» و «مدیر مدرسه» است؛ در حالی که تغییر «صعود از رهبر به بالغ» یکی از پرکاربردترین تغییرات در رمانها و فیلمهای آمریکایی است؛ یعنی شخصیتی که ویژگی رهبری دارد، اما خودش را کنار میکشد و در نهایت مجبور به رهبری میشود.

* در دام موقعیتهای تکراری نیفتید
شهسواری با بیان اینکه داستانگویی همان کار فلسفه و دین را برای عمقبخشی به معنای زندگی انجام میدهد، گفت: اینکه چه تغییر شخصیتی مدنظر نویسنده است، بستگی به جهانبینی او دارد و اینکه بتواند داستانی را باورپذیر کند.
این نویسنده با اشاره به تکنیک «هُل دادن کوچک واقعیت» برای خواندنی شدن داستان، استفاده از این تکنیک را که در جذابیتهای طولی و عرضی کاربرد دارد به ادبجویان توصیه کرد و گفت: زمانی میتوان از این تکنیک استفاده کرد که به ادبیات دوران خود اشراف داشته باشید.
نویسنده رمان «وقتی دلی» ادامه داد: دعواهای زن و شوهری داستانها معمولا در پذیرایی خانه است؛ در حالی که با تکنیک «هل دادن کوچک واقعیت» میتوان موقعیتی جذاب را در عرض داستان ایجاد کرد؛ به طوری که به خط اصلی قصه هم لطمهای وارد نشود. مثلا این دعوا موقع اثاثکشی باشد یا در مهمانی. این تغییر برای ایجاد جذابیت در داستان است و تاثیری در تغییر خط اصلی قصه ندارد.
شهسواری به نویسندگان نوقلم تاکید کرد: سعی کنید در دام موقعیتهای تکراری نیفتید. او با توضیح تکنیک «حداکثر تنش مجاز» در داستان این شیوه را باعث ایجاد جذابیت در داستان دانست و یادآور شد: البته ما دو قید برای بالابردن تنش مجاز در داستان داریم که یکی ژانر قصه است و دیگری جانمایی این تنش در داستان. حد مجاز این حداکثر تنش هم بسیار مهم است.

* کشمکش بین خوبهای آشتیناپذیر
به باور این داور جشنوارههای ادبی، راه دیگر برای خواندنی شدن داستان این است که نویسنده شروع باورپذیری داشته باشد و بعد، تغییرات را ایجاد کند یا اینکه مبدا داستان با تعلیق آغاز شود.
نویسنده کتاب «پاگرد» یکی از مهمترین ویژگیهایی که باعث ماندنیشدن یک داستان میشود را «عمق داستان» دانست و گفت: نویسنده باید به همه این مسائل فکر کند که چطور میتوان صحنههای داستانی را عمیق کرد یا چه عواملی باعث ایجاد تعارض و عمیق شدن داستان میشود.
شهسواری با اشاره به هرم نیاز مازلو خاطرنشان کرد: نیاز حیاتی، نیاز امنیتی، نیاز تعلقپذیری، نیاز احترام و نیاز خودشکوفایی که بالاترین سطح نیاز بشر در این هرم تعریف میشوند. نیاز پایان میل به کمال است. هرچه سطح نیاز بالاتر میرود، میل به دستیابی آن کم میشود. این هرم به نویسنده برای مشخص شدن سطح کشمکش رمان کمک میکند. هرقدر فاصله نیازهای قهرمان اصلی بیشتر باشد، داستان عمیقتر میشود؛ چون نیازهای خودشکوفایی مفاهیمی است که مصداق مشخصی ندارد.
او در پایان نکتهای را برای بهتر نوشتن به ادبجویان توصیه کرد: اگر قهرمان داستان در پی زیباترین کردن جهان باشد، اما زشتترین کارها را انجام دهد، عمیقترین داستانها خلق میشود. اینکه یکی نیت خوب دارد، اما نتایج کارهایش بد است، کشمکش قهرمان بین خوب و بد نیست، کشمکش واقعی بین «خوبهای آشتیناپذیر» است که تعامل بسیار عمیقی دارند.
یادآور میشود پنجمین دوره آموزش داستاننویسی «آل جلال» از صبح چهارشنبه ۲۶ آبان در مشهد آغاز به کار کرد و تا روز جمعه ۲۸ آبان در مرکز آموزش فنی و حرفهای این شهر ادامه داشت. در این دوره، خسروباباخانی، علیرضا متولی، حمیدرضا شاهآبادی، احسان عباسلو، عزتالله الوندی و محمدحسن شهسواری، مباحثی را با حدود ۷۰ ادبجوی خراسان رضوی در میان گذاشتند.
لینک کوتاه: http://bit.ly/2OunHhC