description متن perm_media گالری تصاویر volume_up مستندات صوتی videocam مستندات ویدئویی
12 ژوئن 2017
description

سه اشاره به شعرا

گزیده سخنان رهبر فرزانه انقلاب
در دیدار شاعران
نیمه رمضان ۱۴۳۸
مصادف با۲۰ خرداد ۹۶
شعر، یک ثروت ملّی است؛ همه‌ی انواع شعر، غزل، قصیده، رباعی، قطعه، مثنوی یا انواع شعرهای به‌اصطلاح نوع قدیمی یا حتّی شعرهای نیمایی، اینها همه ثروت است، ثروت ملّی است؛ اینکه این ثروت در چه راهی بنا است مصرف بشود، مهم است…

شعر، ثروت ملی است
شعر، یک ثروت ملّی است؛ همه‌ی انواع شعر، غزل، قصیده، رباعی، قطعه، مثنوی یا انواع شعرهای به‌اصطلاح نوع قدیمی یا حتّی شعرهای نیمایی، اینها همه ثروت است، ثروت ملّی است؛ اینکه این ثروت در چه راهی بنا است مصرف بشود، مهم است؛ سعی‌ای در کشور وجود داشت و الان هم وجود دارد که این ثروت در خدمت مفاهیم و عناوینی غیر از آنچه انقلاب به ما داد و ارائه کرد و تثبیت کرد، به راه بیفتد.

بعضی شاعران نوگرای گذشته نوکر دربار بودند
ما در محیط ادبیِ آن روز بودیم، می‌دیدیم؛ کسانی بودند، شعر می‌گفتند، شعر نو می‌گفتند، داعیه‌ی نوگرایی و نواندیشی هم داشتند، امّا در واقع هیچ خدمتی به پیشرفت کشور و تجدّد واقعی و صحیح کشور نمی‌کردند. خیلی از همان‌هایی که شعر نو می‌گفتند و افتخار می‌کردند و پُز این را می‌دادند که در خدمت مفاهیم نو هستند، در دستگاه‌های دربار و وابستگان دربار و مانند اینها نوکری می‌کردند

شعر، رو به بالندگی و پیشرفت است
امروز در سطح عمومی کشور، غلبه با شعری است که باب انقلاب است؛ حالا یا مفاهیم مذهبی است یا مفاهیم انقلابی است یا مفاهیم مربوط به دفاع مقدّس و مسائل این‌جوری است؛ انواع و اقسام شعرها. امروز این ثروت خوشبختانه در این جهت دارد به کار می‌افتد.
آن اوایل در همین جلسه‌ی نیمه‌ی ماه رمضان ـ که خب چندین سال است دیگر، شاید سی سال مثلاً یا بیشتر یا کمتر ـ می‌شنفتم، گوش می‌کردم امّا واقعاً حرص می‌خوردم از شعری که خوانده می‌شد؛ چون می‌دیدم سطح شعرها، سطح مناسب و مطلوبی نیست. حالا نه! واقعاً هرکدام از این دوستان که شعر می‌خوانند، آدم احساس افتخار می‌کند، احساس می‌کند که الحمدلله کار دارد پیش می‌رود؛ یعنی شعر ـ خود این مایه‌ی روینده و بالنده و پیش‌رونده ـ همین‌طور مدام دارد می‌بالد و پیش می‌رود….

ما ایرانی‌ها تنبلیم!
انصافاً ما ایرانی‌ها در گزارش حقایق و حوادث و شخصیّت‌های خودمان، آدم‌های تنبلی هستیم؛ واقعاً این‌جوری است. حالا البتّه این درخور تحقیق آقایان جامعه‌شناس است که تحقیق کنند ببینند آیا این تنبلی یک خصوصیّت ملّی ما است یا در طول زمان بر ما تحمیل شده؟ ما درباره‌ی شخصیّت‌هایمان [کار نمی‌کنیم]. حالا مثلاً فرض کنید امام بزرگوار ما یک شخصیّت درجه‌ی یک است دیگر؛ یعنی هیچ کسی ـ چه دوست، چه دشمن ـ مثلاً درباره‌ی شخصیّت امام تردید ندارد و عظمت این شخصیّت را کسی تردید نمی‌کند. ممکن است یکی [او را] قبول نداشته باشد، امّا عظمت او را قبول دارد. حالا ما درباره‌ی این شخصیّت عظیمی که در زمان ما بود و قریب سی‌سال از درگذشت او می‌گذرد، چند جلد کتاب نوشته‌ایم؟ واقعاً فکر کنید ببینید ما چند کتاب درباره‌ی امام نوشته‌ایم! این را مقایسه کنید با تعداد کتاب‌هایی که مثلاً درباره‌ی آبراهام لینکلن در آمریکا نوشته شده.

ظرفیت شعر مدافعان حرم
همین قضایای شام، همین قضایای مدافعین حرم، خب جا دارد که درباره‌ی این، مثلاً صدها شعر گفته بشود. یا فرض کنید قضایای عراق؛ قضایای عراق خیلی قضایای مهمّی است؛ البتّه آن را شاید یک مقداری آدم بتواند حق بدهد به مردم، [چون] اغلب مردم ما از حقیقت قضیّه‌ی عراق و آنچه در عراق پیش آمد ـ کاری که آمریکایی‌ها می‌خواستند در عراق بکنند و چطوری سرشان به سنگ خورد و چه عواملی این حالت را به وجود آورد ـ قاعدتاً خبر ندارند، امّا خب واقعاً یک قضیّه‌ی عجیبی است قضیّه‌ی کشور عراق؛ کشور عراقِ صدّام حسین، تبدیل بشود به کشور عراق شهید حکیم! اصلاً شما ببینید این فاصله چقدر است؟ اصلاً قابل تصوّر نیست این فاصله؛ این، اتّفاق افتاده. خب درباره‌ی این صدها بلکه هزارها شعر باید گفت، باید منظومه گفته بشود.

رقص شمشیر را هجو کنید
یکی از دوستان تذکّر دادند به من که از جمله‌ی چیزهایی که ما نداریم ـ به قول ایشان ـ ژانر هجو است…. پیغمبر به حسّان ‌بن‌ ثابت گفت که هجوشان کن اینها را؛ او ‌هم بنا کرد هجو کردن. [شما هم] هجو کنید؛ خب رقص شمشیر می‌کند! این جاهلیّت مدرن با جاهلیّت قبیله‌ای کنار هم قرار گرفته‌اند! از این بهتر، منظره از این زیباتر! این را در شعر هجو کنید. هزار شعر درباره‌ی این می‌شود…. حالا هجو یک مسئله‌ است، طنز هم یک مسئله‌ی دیگر است که خب البتّه طنز خوشبختانه هست؛ منتها هجو جایش خالی است؛ باید هجو بشوند اینها که یک کارهایی گاهی می‌کنند. اینکه بیایند مثلاً فرض کنید کشوری مثل عربستان سعودی را بکنند [فلان‌کاره‌ی] کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل! دیگر از این جالب‌تر چیزی نیست! واقعاً جای هجو دارد، حیف است که هجو نشود. واقعاً [اگر] یک چنین چیزی هجو نشود حیف است، از دست می‌رود.