description متن perm_media گالری تصاویر volume_up مستندات صوتی videocam مستندات ویدئویی
19 سپتامبر 2017
description
متن علیرضا محمودی ایرانمهر در مراسم رونمایی از سایت تخصصی نقد داستان

نقد ادبی، امری اخلاقی است

می‌گویند رمان و داستان کوتاه پژوهشی درباره ی زندگی و بودن است. ادبیات شکلی از شناخت جهان است. چیزی شبیه فیزیک یا فلسفه که هر یک به نوعی در پی آن هستند تا تعریفی از چیزهایی که پیرامون ما اتفاق می‌افتند ارائه بدهند و از این رهگذر به شناختی خاص از جهان و ساز و کار آن و یا معنای آن دست پیدا کنند.

این دقیقا همان کاری ست که ادبیات هم حتا در کهن‌ترین شکل‌های باستانی خود تلاش برای انجام آن دارد. سیلابی از استعاره و مجاز که پیوند بی‌نهایت چیزهای مختلف در جهان را به انسان نشان می‌دهد. مثلا در سخن خیام مفهوم جان آدمی و جام می‌را به هم پیوند می‌زند و در سخن هومر یا فردوسی تولد و مرگ و سرنوشت را بهم می‌آمیزد. یا مثلا در داستان‌های مدرن‌هاینریش بل از نان مفهوم و احساسی زنانه می‌سازد یا در داستان‌های ارنست همینگوی نسبت‌های تازه‌ای میان معنای مرگ و انسان و دریا را کشف می‌کند.
اگر چنین دریافتی از ادبیات را بپذیریم، نقد ادبی هم دیگر فقط به معنای جدا کردن سره از ناسره نخواهد بود. اگر بپذیریم که ادبیات شکلی از شناخت جهان است پس نقد ادبی نیز به ناگزیر امری اخلاقی خواهد بود. مسلما در این جا منظورم از اخلاق به معنای درستکاری و رعایت عدالت در سنجش نوشته‌های دیگران نیست. می‌گویم نقد ادبی امری اخلاقی ست زیرا با پدیده‌ای سر و کار دارد که در جستجوی شناخت هستی ست، در جستجوی یافتن نسبت‌های تازه در میان عناصر پراکنده جهان است و در نهایت چیزی را در برابر نگاه انسان قرار می‌دهد که می‌توانیم خود را با آن قیاس کنیم و بشناسیم. مثل همه‌ی شخصیت‌های تاریخ ادبیات که خود را با آن‌ها مقایسه کرده ایم تا بتوانیم احساس همزاد پنداری پیدا کنیم. مثل تمام موقعیت‌های عشق و خیانت و شکست و پیروز و تنهایی در داستان‌های بزرگ که لحظه‌های واقعی زندگی خود را با آن قیاس کرده ایم. پس بی‌تردید نقد ادبی نیز با چیزی سر و کار دارد که انسان‌ها خود را با آن قیاس می‌کنند و می‌شناسند، چیزی که احساس و دریافت آدم‌ها رو نسبت به هر چیزی که تجربه می‌کنند شکل می‌دهد و مگر معنای نهایی اخلاق چیزی جز این می‌تواند باشد، معیار و قانون و شاخصی که نسبت ما را با هر رفتاری در جهان مشخص می‌کند. بنابراین نقد ادبی تنها سنجش زیبای شناسانه‌ی یک اثر ادبی نیست بلکه درک و نشان دادن چیستی آن است. یافتن آن جوهری که باعث می‌شود نوشته‌ای یک خاطره ی شخصی و نوشته‌ای دیگر شاهکاری جهانی باشد. نشان دادن اکتشافاتی که نویسنده با کلمات خود به آن رسیده و پیوندهای تازه‌ای که در جهان بی‌نهایت ما برقرار کرده است. امیدوارم این نگاه معناشناختی به نقد ادبی باعث شود هنرجویان ادبیات داستانی، در عین سیر و سلوک زیبایی‌شناختی و فرمالیستی خود به جستجوی گوهرهای ناب دیگری نیز گرایش بیابند، گوهری که ورای زمان و زبان و مکان و صورت‌ها و مرزها و مکاتب و محدودیت‌ها ماندگار است و تاثیر می‌گذارد.